موضوعات
دوستان
برچسب ها
|
نوشته شده به دست جامانده از قافله
شوخی های رزمندگان در جبهه / کفشامو کجا می بری؟ آشپزبا تعجب سرش رو تکونی داد و گفت : جل الخالق اینها دیونه اند یا اجنه و بعد رفت تو آشپزخونه ..هنوز نرفته بود که صدای خنده ی بچه ها سنگرو لرزوند خرمشهر بودیم ! آشپزاومد و تند و تند دوتا نون گذاشت جلوی هر نفر ورفت . بچه ها تند نون هارو گذاشتند زیر پیراهنشون . کمک آشپز اومد نگاه سفره کرد . تعجب کرد . تند و تند برای هرنفر دوتا کوکو گذاشت ورفت . بچه ها با سرعت کوکوها رو گذاشتند لای نون هائی که زیر پیراهنشون بود . آشپز و کمک آشپز اومدن بالا سر بچه ها . زل زدند به سفره . بچه ها شروع کردند به گفتن شعار همیشگی :(( ما گشنمونه یاالله ! )) .
نوشته شده به دست جامانده از قافله
خاطرات دفاع مقدس / شوخی بچه های جنگ درد و درمان کسی جرأت داشت بگوید من مریضم، هه ماشاءلله دکتر بودند. آن هم از آن فوق تخصص هایش! می ریختند سرش. یکی فشار خونش را می گرفت، البته با دندان، دیگری نبضش را بررسی می کرد، البته با نیشگون،همه بدنش می کندند، قیمه قرمه اش می کردند. بعد اظهار نظر می شد که مثلا فشار خونش بالاست یا چربی خون دارد، آنوقت بود که نسخه می پیچیدند. لطفا برای مشاهده کامل ، به ادامه مطلب بروید!!!!!!
نوشته شده به دست جامانده از قافله
![]() خاطرات دفاع مقدس / شوخی های رزمندگان در جبهه شوخطبعیهای رزمندگان، بخشی از فرهنگ گسترده و غنی دوران دفاع مقدس را در برمیگیرد، زندگی در جبهه علاوه بر همراه بودن با جهاد و عبادات، با شوخیها و طنزپردازیهایی نیز آمیخته بود، بهطوری که به اظهار بیشتر رزمندگان، یک روی دوران جنگ که کمتر به آن پرداخته شده، همین شوخطبعیها است؛ در ادامه خاطرات زیبایی تقدیم به مخاطبان میشود. لطفا برای ادامه ، به ادامه مطلب بروید
نوشته شده به دست جامانده از قافله
شوخی در جبهه-خاطرات دفاع مقدّس تابلو نوشته های طنز جبهه لبخند بزن دلاور. چرا اخم؟!! مادرم گفته ترکش نباید وارد شکمت شود لطفا اطاعت کنید. مسافر بغداد (خمپاره نوشته شده قبل از شلیک) ورود اشیاء داغ مخصوصا ترکش ممنوع (لباس نوشته)
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::. |
درباره وبگاه
![]() آرشيو مطالب
آخرين مطالب
|