موضوعات
دوستان
|
نوشته شده به دست جامانده از قافله
طریق شهدا / ایثار و شهادت از دیدگاه قرآن و ومعصومین(ع) وشهدا چكيده مقاله در اين مقاله بعد از مقدمه اي كوتاه، واژهی شهيد را تعريف خواهيم كرد و به شهادت از ديدگاه قرآن و پيامبر (ص) و ائمهی معصومين (ع) اشاره اي خواهيم داشت. آنگاه دیدگاههای شهدا را بررسي خواهيم كرد كه آنان با آگاهي از مقام والاي شهيدان و با تفکر عاشورایی، براي دفاع از ميهن اسلامي عاشورائيان كربلا را سرمشق خويش قرار دادند و اين راه را انتخاب كردند و براي پاسداري از دين وحفظ ميهن به درجه رفیع شهادت رسيدند. مقدمه «ولا تحسبن الّذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عندربهم يرزقون.» شهادت در راه خدا بهترين مرگي است كه شهيد با اختيار خويش بر میگزیند. پيامبر اكرم (ص) فرمودند: «بالاي هر نيكي، كار نيك ديگري وجود دارد تا اين كه مرد در راه خدا كشته شود، وقتي در راه خداي عزّوجلّ كشته شد، بالاي آن كار نيكي وجود ندارد.» شهيد والاترين مقام را دارد، زيرا شهادت يك حادثه و يك رويداد منفي نيست، يك هدف قطعي وآگاهانه وانتخاب شده است. آنگونه كه وقتي حضرت علي (ع) مردم را به جهاد ترغيب مینمود، جواني بلند شدوگفت: يا امیرالمؤمنین مرا ازفضيلت جنگجويان در راه خدا آگاه كن. حضرت فرمودند: من پشت رسول خدا (ص) بر شتر او سوار بودم و از جنگ ذات السلاسل بر میگشتیم كه همين سؤال را كه از من پرسيدي من از او پرسيدم و آن حضرت فرمودند: جنگجويان هنگامي كه ارادهی جنگ میکنند برائت از آتش براي آنها نوشته میشود وهنگامي كه براي جنگ مجهز میشوند خداوند بر فرشتگان خويش به آنها افتخار میکند، وقتي خانواده آنها با ايشان وداع میکنند در و ديوار و خانه براي آنها گريه میکنند و از گناه خود خارج میشود همان گونه كه مار از پوست خود خارج میشود و خداوند براي هر مردي چهل فرشته میگمارد تا از پيش رو، پشت سر، سمت راست وچپ، او را حفاظت كنند و كار خيري نمیکند مگر اين كه چند برابر براي او نوشته میشود وهر روز عبادت میکنند هنگامي كه در برابردشمن خود قرار میگیرند، علم اهل دنيا از ثواب الهي آنها قطع میگردد وهنگامي كه مبارزه آغاز و سرنیزهها راست میشود و تيرها در كمان قرار میگیرد وقدم جلو گذارده فرشتهها آنها را در بر میگیرند و براي پيروزي آنان دعا میکنند. در اين موقع منادي فرياد مي زند: بهشت در زير سایهی شمشيرهاست و ضربتهای وارد بر پيكر آنان از آب سرد در تابستان گواراتر است و وقتي شهيد به خاطر ضربههایی كه بر اندام وارد شده بر زمين میافتد هنوز بر زمين قرار نگرفته است، كه خداوند همسر بهشتي او را میفرستد تا براي او آنچه را كه در بهشت آماده كرده است مژده دهد وهنگامي كه بر زمين قرار گرفت، زمين به او میگوید: مرحبا به روح پاكي كه از جسم پاكي خارج شد بشارت باد تو را كه برايت چيزي آماده شده كه چشمي نديده وگوشي نشنيده و بر قلب انساني خطور نكرده است، و خداوند میفرماید: من جانشين او براي اهل و خانوادهاش هستم، هر كسي آنها را راضي كند مرا راضي كرده است و هر كس آنها را خشمگين سازد مرا خشمگين كرده است. در جنگ تحميلي و دفاع مقدس هزاران نفر جانباز وهزاران نفر شهيد داشتهایم اين سؤال پيش میآید كه آنان كه شهيد شدند چه ديدگاهي داشتند كه اين گونه به سوي جبههها شتافتند و سرانجام به شهادت رسيدند. لذا، دراين مقاله سعي خواهيم كرد دیدگاههای شهدا را بررسي نماییم. تعريف شهيد: واژهی شهيد وشهادت از كلمات رايج ومعمولي است كه فقط دربارهی برخي افراد به كار میبریم. هر كشته يا مرده اي شهيد نيست. به كسي شهيد گفته میشود كه در يك راه مقدس وبراي هدفي مقدس جان خود را از دست بدهد. به قول استاد مطهري شهيد سه ويژگي دارد: يكي اين كه در راه هدف مقدس كشته میشود. ديگر اين كه جاودانگي مییابد. سوم محيط پاك میدهد. شهيد كسي است كه با خون خود ارزش و ابديت و جاودانگي داده است. شهادت در لغت به معاني، گواهي دادن، كشته شدن در راه خدا، شهيد گرديدن و عالم شهادت در مقابل عالم غيب آمده است و شهيد يعني؛ حاضر، شاهد، عالم به غيب و حاضر، يكي از اسماء حسناي خدا و سرانجام كشته شدن در راه خدا و دين است. شهادت، فدا كردن آگاهانهی تمام هستي خود در راه هدف مقدس است. شهادت ارتقا وعالي ترين حد تكامل است. کلمهی شهيد بزرگترین بار معني را دارد، زيرا شهيد در لغت به معناي حاضر، ناظر، گواه وگواهي دهنده وخبر دهندهی راستين وامين وهم چنين به معني آگاه ونيز به معني محسوس و مشهود، كسي كه همهی چشمها به اوست و بالاخره به معني نمونه، الگو و سرمشق است. شهيد قلب تاريخ است، هم چنان كه قلب به رگهاي خشك اندام، خون، حيات وزندگي میدهد، پس بزرگترین معجزهی شهادت اين است كه به يك نسل ايمان جديد به خويشتن را میبخشد. در تفسير نمونه، اطلاق شهيد از مادهی شهود آمده است و به خاطر حضور رزمندگان اسلام در ميدان نبرد با دشمنان و به خاطر آن است كه در لحظه شهادت فرشتگان رحمت را مشاهده میکنند. در لسان العرب شهيد وشهادت در لغت به معناي شهود وحضور است و شاهد وشهيد يعني حاضر و جمع آن شهداست. در مجمع البحرين آمده است شهيد يعني كشته شده در راه خدا وجه تسميه به خاطر آن است كه ملائکهی رحمت به اين شهدا مینگرند. امام خميني (ره) فرمودند: «شهادت براي ما فيض عظيمي است، جوآن هاي ما شهادت را آرزو دارند و ملتي كه شهادت را آرزو دارد پيروز است.» شهادت از ديدگاه قرآن در قرآن آيات فراواني وجود دارد كه شهادت را توصيف نموده است و جايگاه و مقام والاي شهيدان را بيان داشته است كه به نمونه اي از آنها اشاره اي میشود: «فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبين والصديقين والشهدا و الصالحين.» آنان، كساني هستند كه خدا بر آنان عنايت كرده است از پيامبران و صديقين وشهدا و نيكوكاران. «والذين آمنوا با الله ورسله اولئك هم الصديقون و الشهدا عند ربهم لهم اجرهم ونورهم.» و آنان كه به خدا وپيامبرانش ايمان آوردهاند، آنان هستند صديقين وشهدا در نزد پروردگارشان میباشند، آنان پاداشي و نوري براي خود دارند. «وجيءَ با لنّبيّن و الشهدا وقضي بينهم بالحق و هم لا يظلمون.» پيامبران وشهدا به صحنه محشر آورده شدند و ميان آنان قضاوت به حق گرفت و به آنان ستمي وارد نخواهد شد. «ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احيا عندربهم يرزقون.» و كساني كه در راه خدا كشته شدهاند آنها را مرده نپنداريد بلكه زندهاند و نزد خدا روزي میخورند. شهادت از ديدگاه پيامبر (ص) و معصومين(ع) پيامبر بزرگوار اسلام (ص) دربارهی شهيد فرمودند: «الشهيد سبعه خصال من الله: اول من دمه مغفور له كل ذنب والثانيه يقع راسه في حجزر وجنته من الحور العين وتمسحان الغبار عن وجهه وتقولان مرحبا بك و يقول هو مثل ذلك لهما والثالثه يكسي من كستوت الجنه والرابعه تبتدره خزنه الجنه بكل طيه ايهم يا خذمعه والخامسه ان يري منزله والسادسه يقال لروحه اسرح في الجنه حيث شئت والسابعه ان ينظر في وجه الله و آنها لراحه لكل نبي وشهيد.» اولين قطرهی خوني كه از شهيد به زمين ريخته میشود، همهی گناهانش آمرزيده میشود. سرش در دامن دو همسرش (كه خدا به او عطا میکند) حورالعين قرار میگیرد و آنان غبار از صورتش پاك میکنند وبه اوخير مقدم و آفرين مي گويند و او نيز به آنان آفرين میگوید. از لباسهای بهشتي به شهيد پوشانده میشود. خدمتكاران بهشتي بابوهاي خوش از او استقبال میکنند و براي اين كه شهيد را با خود ببرند از يكديگر سبقت میگیرند. شهيد جايگاه خود را در بهشت مینگرد و به او ندا میرسد در هر كجاي بهشت كه میخواهی برو وجاودانه باش. او به طرف خدا نگاه میکند و لطف خداوندي براي هر پيامبر وشهيدي آرامش میآورد. هم چنين آن حضرت فرمودند: هيچ قطره خوني نزد خدا محبوب تر از قطره خوني كه در راه خدا ريخته میشود نيست. كه شرافت مندانه ترين مرگها را شهادت میدانستند. و عقيده داشتند بالاترين نيكوكاري شهادت در راه خدا است. حضرت علي (ع) محبوبترین چيزي را كه ملاقات میکنند مرگ سرخ دانستهاند، كه «ان احب ما انالاق الي الموت» هم چنين آن حضرت، گرامیترین مرگها را كشته شدن در راه خدا میدانستند كه وي میفرمودند: «اكرم الموت القتل» و پيوسته خود را دوست دار شهادت میدانستند و میفرمودند: «اني للشهاده لمحب» امام صادق (ع) اين دعا را در ماه مبارك رمضان میخواند: «و اسئلك ان تجعل وفاتي قتلا في سبيلك تحت رايه نبيك مع اوليائك.» خدايا از تو میخواهم مرگم را شهادت در راه خودت، زير پرچم اسلام با اولياء خودت قرار دهي. دیدگاههای شهدا و انتخاب راه شهادت براي اطلاع از ديدگاه شهدا بهترين و با ارزشترین سندي كه وجود دارد، وصيت نامهی آن بزرگواران است كه با مطالعه آن اسناد میتوان از دیدگاههای آنان مطلع گرديد. با بررسي بسياري از وصايا كه به صورت اتفاقي از بين هزاران وصيت نامه انتخاب گرديده است آنان به دلايل ذيل شهادت را انتخاب كردند: آگاهي داشتن از مقام والاي شهدا «ولا تحسبن الّذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عندربهم يرزقون» اين آیهی زيباي قرآن سرآغاز وصيت نامههای اكثريت قريب به اتفاق شهدا است. اين آيه سرلوحهی هدف مقدس شهيدان است؛ آنان كه از مقام والاي شهدا و جايگاه شهيد کاملاً با اطلاع بودند و با اين علم وآگاهي و منطق به سوي جبهههای نبرد شتافتند و سرانجام به آرزوي ديرين خويش رسيدند. كه شهيدي اينگونه آرزو میکرد. «اللّهم ارزقني توفيق الشهادة في سبيل الله» خدا توفيق شهادت در راه خودت را به ما عطا بفرما.» رزمندگان كه پروردهی مكتب سرخ تشيّع بودهاند، شهادت را فوز عظيمي میدانستهاند كه «شهادت مرگي است كه از جانب خدا به سوي امت محمد (ص) فرستاده شده است و برنده آن است كه با عمل صالح به اميد پيروزي رزم آوران اسلام به سوي اين مرگ با عزّت بشتابد.» شهدا عطر زيبا ودلرباي شهادت را در زندگي دنياي خويش احساس میکردند، چنان كه احسان باقري در وصيت نامهاش آورده است: «به درستي كه خداوند از مؤمنین جان ومالشان را خريد در عوض به آنها بهشت را ارزاني داشت. من اين نوع مرگ را بو كرده و بويش به مشامم میرسد.» آنان میدانند والاترين مقام از آن شهيد است، كه «شهيد از همه افضل تر است» شهيد میداند كه خونش ثمر میدهد، زيرا انسانهای در خواب غفلت را بيدار میکند، مشتي كوبنده میشود وبرسرهمه ي ستم گران تاريخ كوبيده میشود: «خون شهيد به هدر نمیرود بلكه خروش بر آورده و بر دشمنان اسلام میتازد ونسل آنها را هلاك میگرداند. اين خون شهيد است كه باعث مي شودهر روز جوانان پاك وبا ايمان به سوي جبهههای حق میشتابند وراه شهدا را ادامه میدهند. خون شهيد است كه بين نيروهاي انساني وحدت بخشيده و آنان را به سوي كمال رهبري میکند و اين كمال رضاي خداوند است.» شهيد میداند كه با شهادت زندگي واقعي را به دست میآورد و با شهادت به والاترين مقام دست مییابد و تاج «كرمنا» بر سرش مینهند و برترين میشود زيرا شهادت نصيبش گشته است: در مسلخ عشق جز نكو را نكشند روبه صفتان زشت خو را نكشند گر عاشق صادقي زمردن مگريز مردار بود هر آنكه او را نكشند شهادت چشمهی آب حيات است كه شهيد ازآن مینوشد و جاودانه میشود. چنان كه شهيدي عقیدهاش را اين گونه بيان كرده است: «تا حال مرده بودم و اين لحظه آغاز جهاد وشهادت است، اين احساس را در خود میبینم كه زندگي جاويدان را آغاز میکنم، شهادت انسان را به درجه اعلاء میرساند، چقدر شهادت در راه خدا زيباست و مانند گل محمدي میماند، كه وارثان خون پاك شهيد از آن میبویند.» شهيد مي داندكه به همه جا نور افشاني خواهد كرد، راه را به ديگران نشان خواهد داد و هميشه راهنما خواهد بود. پس به راستي رزمنده اي چه زيبا گفت: «ما مردگان تاريخ بوديم، اگر شهادت وشهيدي نداشتيم، شهيد شمع تاريخ است.» رزمندگاني كه به درجهی پر فيض شهادت نائل آمدند، میدانستند كه شهيد با خدا معامله میکند و بر اين عقيده بودند كه خداوند به پيمان خويش سخت وفادار است. «خداوند سبحان از مومنان جآن ها و اموالشان را خريداري میکند و بهشت به آنها میدهد. آنها در راه خدا پيكار میکنند، میکشند و كشته میشوند، اين وعده حقي است بر او كه در تورات و انجيل و قرآن ذكر فرموده است چه كسي از خدا به عهد خود وفادارتر است؟» شهيد راهش را با آگاهي وبينش خود انتخاب كرده است، لذا، با جانش براي رسيدن به مقصود خويش میکوشد و فداكاري میکند و به مقصد میرسد، آنگونه كه شهيدي ديدگاه والاي خويش را اينگونه به زبان آورده است: «خدايا تو شاهدم باش كه من درراه تو كوركورانه قدم بر نداشتم، به من صدها جان بده كه جانم را فداي تو واسلام عزيز بكنم و دِين خون شهدا را ادا كنم.» شهادت خاصهی افراد برترو گزیدهی حق واولياي اوست، شهادت زيباترين پيام كتاب هستي است، شهادت زندگي و حيات و خلاصه اين كه «شهادت افتخار مردان است». پس با آگاهي از مقام والاي شهيدان رزمندگان هميشه تاريخ اسلام به سوي ميدآن هاي نبرد شتافتند زيرا براي رسيدن به اين مقام والا لحظه شماري میکردند، كه شهيدي گفته است: «بزرگترین آرزويم شهادت است.» اطاعت از رهبري «بدرستي كه شهادت آنچنان شيرين است كه هر كس نمیتواند اين شيريني را بچشد، مگر آنكه در خط امام باشد زيرا كه خط ولايت است كه انسان را از دنيا به آخرت میکشاند. اگر ما بخواهيم به الله برسيم بايد پيرو ولايت فقيه باشيم، زيرا ولايت فقيه نماينده و مجري قانون خداست.» شهدا اطاعت از رهبري را واجب میدانستند و به مردم سفارش میکردند: «اطيعوالله واطيعوالرسول و اولي الامر منكم پشتيبان ولايت فقيه باشيد كه ولايت قلب اسلام است كه اگر ولايت و سرپرستي فقيه را از اسلام بگيرند اسلام از بين رفته است و اكنون پشتيبان ولايت فقيه كه امام خميني است باشيد.» رزمندگان به فرمان رهبرشان به سوي جبههها شتافتند، زيرا اطاعت از رهبري را بر خويش فريضه میدانستند و معتقد بودند، هر چه رهبر فرمان دهد بايد با جان ودل پذيرفت ومطيع بود. به قول حافظ: به مي سجاده رنگين كن گرت پير مغان گويد كه سالك بي خبر نبود ز راه و رسم منزلها آنگونه كه شهيدي فرمانبرداري خويش را اين گونه بيان كرده است: «به فرمان امام و رهبرانقلاب كه گفتند: جبههها را خالي نكنيد، احساس مسئوليت كردم و به سوي جبههها حركت كردم و به اين كار افتخارمي كنم كه به جبهه آمدم تا با چند قطره خون خود مانعي را از جلو اين انقلاب بردارم و اين كه وصيت نامهی خود را آغاز میکنم، ملت شهيد پرور و تمام شهيدان و رزمندگان، از شما ملت میخواهیم كه شما به فرمان امام و رهبر انقلاب اسلامي باشيد ودرهرچه راه پيمايي هست شركت نموده تا مشت محكمي بر دهان ابرقدرتها مخصوصاً آمريكاي جهان خوار بزنيد و به آنها بفهمانيد كه اگر دنيا دست در دست هم بگذارند نخواهند توانست ملت شكست ناپذير ما را نا اميد كنند و شكست بدهند.» شهدا با عقيده وايماني راسخ و استوار پذيرفته بودند كه رهبرشان اسوه و الگوي همهی فضیلتهاست كه دربارهی امام خميني فرمودند: «او جوهري بود به تمام معنا فرهنگ، او شخصيت جامع الاضدادي بود كه در اوج حماسه آفريني و ترغيب لشكر اسلام به نبرد بي نظيربا دشمن متجاوز، پيروان و فداييان و سربازان خود را، اعم از ارتش وسپاه و بسيج، هميشه به خدا پرستي و خدا ترسي و كفّ نفس، خود سازي، خوش رفتاري و جوانمردي، حتي در برخورد با دشمن و ترحم وشفقت پس از اسارت آن سفارش مینمود. فرماندهي كه آرزويش پاسداري بود و میگفت: «اي كاش من هم يك پاسدار بودم» هر پاسداري گواه است كه همين يك جملهی صادقانه و خالصانه، تا چه ميزان براي او فرهنگ ساز و شخصيت آفرين بوده است: او فرماندهی قوا بود كه مرفه تر از يك نوجوان بسيجي زندگي نمیکرد، او هيچ گاه دچار ذهن گرايي و ايده آل نگري به معناي يك بعدي گريزان از واقعیتها، نشده بود. با درك عميق و هوش سرشار اجتماعي، عدالت خواهي و عدالت گستري اجتماعي را با آرمانهای دفاع مقدس عجين كرده بود. آن رزمنده اي كه شهيد شد، بر اين عقيده بود، كه در وصيت نامهاش آورده است: «خميني بت شكن ما را از ظلمت به نور رهبري نمود، و انشاءالله تا آخرين نفس و تا آخرين قطرهی خوني كه در بدن دارم كه متعلق به تمام مسلمين جهان است، براي تحقق بخشيدن به پيروزي اسلام بر كفر تحت رهبري اين مرد بزرگ وفادار خواهم ماند.» شهيدي ديگر عشق وعلاقه ي خود را به رهبرش اينگونه بيان كرده است: «من آنقدر علاقه به رهبر كبير انقلاب دارم كه دلم میخواست حتي يك بار هم شده است جمال او را زيارت كنم. اما به علت كثرت گناهان لياقت آن را نداشتم. خدا وامام زمان و پيامبران و امت حزب الله میداند كه چه زحمات فراموش نشدني براي اسلام وملت ما انجام داده ولي يك خواهش از رهبرم دارم و آن اين است چون پيش خدا بسيار عزيز است از خدا بخواهد گناهان مرا ببخشد. اي امت حزب الله پيرو ولايت فقيه باشيد كه هستيد، من آنقدر به رهبرم علاقه دارم كه حاضرم با خاك كفش او مرا دفن كنند تا از گناهان من كاسته شود تا مورد مغفرت قرار گيرم. » دفاع از اسلام از هنگام ظهور اسلام در عربستان ورواج دين الهي كه باعث بيداري انسانهای آزاده در جهان گرديد، براي ترويج ودفاع از آن افراد بسياري در طول تاريخ جان خويش را فدا كردند تا اين دين الهي پايدار و زنده بماند. پيشوايان ديني ما در صدر اسلام براي تحقق آرمانهای اسلام چه سختیها كشيدند و شهيدان كه از پيروان راستين ائمه ديني هستند به عنوان وظیفهی شرعي، پاسداري از دين را وظيفه خود میدانستند و با نثار جان از اين هديه مقدس دفاع کردهاند، چنان كه عبارت زير مضمون اكثروصيت نامههای شهدا است: «به اين عنوان در اين جنگ وشهادت شركت كردم، فقط براي پيروزي اسلام و بر افراشته شدن پرچم قولوا لا اله الا الله تفلحوا بر فراز بام دنيا، كه هيچ در اين مبارزه حق عليه باطل آرزوي كشته شدن ندارم، فقط بكشم كفار را وپيروز شويم، اگر در اين پيروزي و بر افراشته شدن اين پرچم عدل و انسانيت بنا باشد خون من ريخته شود حاضرم اين خون وجان را تقديم و تسليم خالق يكتا كنيم. جان چه باشد كه فداي قدم دوست كنيم اين متاعي است كه هربي سروپايي دارد يكي از اهداف مقدس شهيدان، احياي دين خداوند و پاسداري از حريم اسلام بوده است. آن گونه كه شهيدي ديدگاه خود را چنين بيان كرده است: «اين كه با ياد خدا به جبهه میروم خداي من شاهد است كه نه براي گرفتن انتقام ونه براي اين كه وقتي شهيد شدم به بهشت بروم، تنها هدفم از اين كار احياي دينم و تداوم انقلابم میباشد، براي رسيدن به اين هدف وارد میشوم و خدا را به ياري میطلبم، زيرا هدفم خدا و مكتبم اسلام است اگر شهيد شوم به خداي كعبه رستگار میشوم.» شهدا با آن اخلاص و يك رنگي كه داشتند بر اين عقيده بودند كه «وقتي اسلام عزيز در خطر است بايد خون داد وآن را ياري نمود مانند روز عاشورا كه امام حسين (ع) سرور آزادگان پسر رشيد ودل بند خود را به قربان گاه عشق فرستاد.» شهدا كه پرورش یافتهی مكتب اسلام بودند در پاسداري از حريم دين به ادامه دهندگان راهشان سفارش کردهاند: «آيا شهدا جز براي اسلام و احكام اسلام كه بايد بر جهان حاكم باشد و حكومت خدا بر مردم حاكم بشود جان خود را باختند؟ پس بايد به اجتماعات مذهبي اهميت زياد بدهيد كه همين اجتماعات مذهبي و مساجد و سينه زنیها وروضه خوانیها ودعا خواندنها بود كه جامعهی ما را اين طور پيش برده است.» حس ميهن دوستي بي گمان علاقه به وطن وعشق به آن در فطرت هر ايراني سرشته است و ازاين رو ايراني مسلمان به وطن وسرزمين خويش علاقه اي خاص دارد كه «حبّ الوطن من الايمان» دوست داشتن وطن از ايمان است. عشق به ميهن و وطن دوستي يكي از موضوعات و مضامين مهمي است كه از ديرباز در ضمير ايرانيان غيرت مند وجود داشته و دارد. عشق به ايران از زمانهای بسيار دور در انديشه ايرانيان جلوه گري میکرده و اسطورههای ايران مملو از عشق به وطن پرستي است، آرش كمان گير به خاطر تعيين حد ومرز وطن در مقابل بيگانگان میایستد و تمام وجود خويش را در تيري قرار میدهد و جان خود را فداي ايران میکند. فردوسي در شاهنامه آن هنگام كه كاووس را در دام پادشاه هاماوران اسير میبیند و پادشاهان ديگر سرزمینها، از هر سو به ايران میتازند و تازيان و تركان قصد تصرف اين سرزمين گوهرخيز را دارند، ايرانيان ميهن پرست به سراغ رستم (نماد وطن دوستي) میروند. او اين گونه وطن را معرفي میکند: دريغ است ايران كه ويران شود كنام پلنگان وشيران شود همه تن به تن سر به كشتن دهيم از آن به كه كشور به دشمن دهيم میرزادهی عشقي شاعرشهيد عصربيداري، دربارهی وطن و پاسداري ازآن چنين میسراید: خاكم به سر زغصّه به سر خاك اگر كنم خاك وطن چو رفت چه خاكي به سر كنم آوخ كلاه نيست وطن تا كه از سرم برداشتند فكر كلاهي دگر كنم نسيم شمال به خاطر آنكه ميهن در دست استعمارگران گرفتار شده است اين گونه مینالد: اي غرقه در هزار غم وابتلا وطن اي در دهان گرگ اجل مبتلا وطن اي يوسف عزيز ديار بلا وطن بي كس وطن، غريب وطن، بي نوا وطن رزمندگان اسلام اگر چه به فرمان رهبري براي دفاع از اسلام به جبهههای جنگ میشتافتند تا سرزمين ايران را از چنگ مهاجمان نجات دهند، بر اين عقيده هم بودند كه وطن ارزشي والا دارد، آنگونه كه در وصيت نامهی شهيدي میخوانیم: «جان بر كف به جبهه میروم، شهيد میشوم، اين تن امانتم را كه خدا آفريده است و از آن اوست به راهش خواهم داد. صحنههایی را كه مشاهده كرده و میکنم از مرگ نمیهراسم میکشم تا كشته شوم، سلولهای بدنم به جوش وخروش در آمده است. اينك میروم تا انتقام خون میلیونها افراد بي گناه ومستضعف را از صدام خون آشام بگيرم يا شهيد میشم و يا پيروز بر میگردم چه كشته شوم چه بكشم برايم فرقي ندارد جانم را فداي وطن واسلام میکنم.» و شهيدي ديگر اينگونه نوشته است: «اينك كه آمريكا وشوروي به وسیلهی ايادي داخلي وخارجي به وطن وخاك مقدسمان هجوم آوردهاند فرصت را براي دفاع ازدين برترمان اسلام، و سرزمين دلاورمان ايران از دست ندهيم و منافقين كه براي ما خواب حمام خون را دیدهاند بايد بدانند كه با خون خويش وضو ساخته و در محراب عبادت خويش را آمادهی شهادت خود سازيم.» شهدا بر اين عقيده بودند كه: جامه اي كاو نشود غرق به خون بهر وطن بدر آن جامه كه ننگ تن وكم از كفن است اي استاده در چمن آفتابي معلوم وطن من! اي تواناترين مظلوم تو را دوست میدارم اي آفتاب شمايلي دريا دل ایستادهام در كنار تو سبز وسربلند دنيا دوزخ اشباح هولناك است وتوآن درخت گردوي كهن سالي وبيش تر از آن كه من خوف تبر را نگرانم تو ايستاده اي تفكر بسيجي: «رحمت خداوند بزرگ بر بسيج مستضعفين كه به حق پشتوانهی انقلاب اسلامي است.» بسيج در لغت به معني ساختگي كارها وكارسازي و ساخته شدن و آماده گرديدن است، خصوصاً ساختگي وكارسازي سفر را گويند. بسيج، ساختگي و آمادگي و آماده شدن براي كارهاي خاص است. بسيج، ساختگي وآمادگي و آماده شدن را گويند. اسدي طوسي بسيج را به معني آماده شدن آورده است: سپه را چو داري به چيزي بسيج رسانشان بزودي و مقرار هيچ بسيجي حاصل مصدر است، به معني آماده و مجهز بودن و پوشنده ي ساز جنگ، كسي كه سامان واستعداد كاري كند. به جان تشريف مدح من بسيجد مرا چون ديد در مدحت بسيجي اگر چه بسيج به عنوان سازماني منسجم از بركات انقلاب اسلامي است، اما تاریخچهی آن به زمان پيامبر بزرگوار اسلام (ص) میرسد، كه به فرمودهی امام خميني (ره): «قضیهی بسيج همان مسألهاي است كه در صدر اسلام بوده است، وقتي جنگ میشد، طوايف مختلف میآمدند و به جنگ میرفتند و اين مسأله ي جديدي نيست و در اسلام سابقه داشته است.» حال اگر بخواهيم از بسيج تعريفي ارائه دهيم، معمولاً افراد جامعه در تعايف خود به ویژگیها و فضائل دلاوران بسيجي، كه در طول دوران دفاع مقدس با برخورداري از آن توانستند خود را به جهانيان معرفي كنند، اشاره خواهند كرد؛ ویژگیهایی چون، ايثار، اخلاص، شجاعت، آماده بودن براي شهادت و مانند آنها كه بسيجي را الگو ساخت. آنگونه كه امام خميني (ره) فرمودند: «بسيج مدرسهی عشق و مكتب شاهدان وشهيدان گم نامي است كه پيروانش بر گلدستههای رفيع آن، اذان شهادت و رشادت سر دادهاند.» آيت الله خامنه اي در اين باره فرمودند: «بسيج عبارت است از مجموعه اي كه در آن پاکترین انسانها، فداکارترین وآماده به کارترین جوانان كشور در راه اهداف عالي اين ملت وبراي به كمال رساندن وبه خوشبختي رساندن اين كشور جمع شدهاند.» به طور كلي دونوع طرز تلقي از بسيج وجود دارد: الف) گروهي بسيج را يك تفكر و فرهنگ خاص میدانند كه در بر دارندهی آداب ورسوم و سنتهای مخصوصي است و منشأ و اساس اين تفكر واعتقادات، اسلام است. طرفداران اين تعريف، عضويت در سازمان خاص كه در گذشته بسيج مستضعفين و اكنون نيروي مقاومت بسيج ناميده میشود شرط اصلي بسيجي نمیدانند، بلكه بر اين باورند كه هر فردي كه از فرهنگ وتفكر مورد نظر برخوردار باشد، میتواند يك بسيجي باشد. آن گونه كه امام خميني (ره) فرمودند: «افتخار من اين است كه خود يك بسیجیام» و در جاي ديگري فرمودند: «بسيجي كسي است كه براي ارزشهای اسلام اهميت دارد، معتقد به خداست، خاضع وخاشع در مقابل پروردگارعالميان، در دل مشتاق معراج است.» ب) گروهي ديگر بسيج را يك ارگان و سازمان نظامي خاص میدانند و اين گروه به بُعد نظامي گري اش بيش تر توجه دارند، اما فرهنگ وتفكر بسيجي را نفي نمیکنند و بر مبناي اين تفكر، گروهي از افراد جامعه را كه به فعالیتهای نظامي میپردازند و از فكر بسيجي برخوردارند و به عضويت در نيروي مقاومت بسيج در آمدهاند بسيج میدانند. آيت الله خامنه اي، بسيج را اينگونه تعريف کردهاند: «بسيج عبارت از تشكيلاتي كه در آن افراد متفرق وتنها، به يك مجموعهی عظيم ومنسجم، به يك مجموعهی آگاه ومتعهد و بصيرو بيناي به مسائل كشور و به نياز ملت، تبديل میشوند.» آنچه مسلم است، هر دو ديدگاه بر تفكر بسيجي توجه دارند بنابراين، «بسيج سازماني است مبتني بر تفكر بسيجي، كه از طريق جذب آموزش و سازماندهي آحاد مردم، باعث حضور قدرت مندانه ي آنان در صحنههای مختلف انقلاب فراهم آمده و تحت فرمان ولي فقيه، مأموریتهای محوله را انجام میدهند.» شهداي ما با اين تفكّر در جبهه حضور مییافتند و بر بسيجي بودن خود میبالیدند. آن گونه كه شهيدي راز دروني خود را اين گونه بر زبان آورده است: «خدايا من حقير كه لياقت اين لباس بسيجي را نداشتم، تو به من عنايت كردي.» بسيجي رشد همه جانبه ي شخصيت انسان را در نظر میگیرد، اين رشد تربيت روح، عقل، نفس منطقي، عواطف و حواس را شامل میشود. بنابراين؛ با رشد انسان و تمام جنبههای روحي، عقلي، تخيلي وعلمي او را لازم میداند و همهی خواستههای انسان را تا رسيدن به كمال مطلق در نظر میگیرد. لذا، بسيجي دوست دارد در حال كمال به لقاءالله برسد ودر اين زمينه، دعا میکند كه «خدايا من میخواهم در روز قيامت با لباس بسيجي با هم سنگرانم و صورت خونين خدمت امام حسين ومادرش حضرت زهرا (س) برسم.» اين شهيد در قسمت ديگري از وصيت نامهاش واژهی بسيجي را مقدس بيان كرده و آورده است: «بسيج بايد با وضو گفته شود. بسیجیها آيات قرآن هستند به آيات قرآن احترام بگذاريد.» نگرش عاشورايي از عاشوراي سال 61 هجري تا به امروز حدود 137. سال میگذرد، اما هر روز كه میگذرد جلوه و عمق عاشورا نه تنها كاسته نشده است بلكه هر سالي كه میگذرد قلمروي گسترده و عمق بيش تري مییابد. انگار هر شفق كه پديدار میشود خون شهداي كربلا را بر پهنهی آسمان میپاشد و كل يوم عاشورا را براي همهی عالميان زمزمه میکند. عاشورا يعني، تغيير حالت روحي انسانها، يعني دگرگوني، يعني، «ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم.» هيچ حادثه و واقعهی ديگري مانند عاشورا درتاريخ اثر گذار نبوده و نيست، حتي شهادت حضرت عيسي (ع) اينگونه در جامعهی مسيحيان اثر نگذاشت. عاشورا نه تنها سیطرهی بني اميه را دگرگون كرد، بلكه تنها مباني ارزشها گرديد و خود حادثه يا اسطوره اي شد كه در قلمرو روح انسانها تغيير و تحول ايجاد كرد. لذا، عاشورا دليل زنده بودن محرم تنها نيست بلكه انقلاب زنده و سازنده روزگار ما و همهی زمانها خواهد بود. عشق به سيد الشهدا به عنوان يك فرهنگ و بنيان اساسي در انديشه وگفتار و اعمال شهدا جلوه گري میکند، جوهر انديشه و تفكر و جهان بيني شهدا را منطق عاشورا تشكيل داده است و با همين عشق به سالار شهيدان بود، كه رزمندگان در جبهههای حق عليه باطل حماسههای فراموش نشدني آفريدند، كه شهيدي آرزوي خويش را در وصيت نامهاش چنين آورده است: «خوشا به حال آنان كه راه حسين را انتخاب كردند و چگونه مردن را انتخاب نموده ودر ميدان مبارزهی حق عليه باطل به لقاء و ضيافت خدا شتافتند.» رزمندگان، امام حسين (ع) را به عنوان اسوه، الگو وسرمشق خويش میدانستند و عقيده داشتند، بايد راهش را برگزينند و از خورشيد پر فروغش شعله بر گيرند. كه شهيدان، سعادت جاوداني را راه او میدانستند. «من راهي را انتخاب کردهام كه حسين (ع) در صحراي كربلا آن را انتخاب كرده، من راهي را انتخاب کردهام كه سعادت جاوداني در اين راه است.» آنان كه به فيض شهادت نائل آمدند، همهی مردم را در برابر اسلام مسئول میدانستند و فرياد «هل من ناصرينصرني» امام حسين (ع) را از صميم دل میشنیدند و به مردم سفارش میکردند: «فكر كنيم كه وقتي در مجالس سوگواري ابا عبدالله ناراحتيم از اين كه چرا كربلا نبوديم، تا در مقابل كفر يزيد بجنگيم. مگر حال با چه كسي در نبرديم؟ مگر يك طرف فرزند زهرا (س) و در طرف ديگر فرزند ملعون معاويه نيست؟ مگر حالا وقت به پا خاستن نيست، مگر نمیخواهید ياري گر حسين زمان باشيد.» رزمنده اي ديگر كه اكنون به خيل شهدا پيوسته است، بر معرکهی افراد سودجو و فرصت طلب میتازد و ندا بر میآورد: «اي كساني كه آرزومي كرديد كه اي كاش در روز عاشورا بوديد و درصحراي كربلا امام حسين (ع) را ياري میکردید، اكنون بدانيد كه ايران ما كربلا و هر روزش عاشورا است، پس برخيزيد و حسين زمانتان را ياري كنيد.» ما در مسير حادث مأوی گزیدهایم پيغام موج از لب دريا شنیدهایم در جبهه اي به وسعت دلهای تشنه كام مردانه از شراب تمنا چشیدهایم گاه هجوم از سرسنگر به رأي عشق چون جويبار بر تن صحرا دویدهایم از پشت خاك ريز بلند ستارهها در خون وخاك پيكر مهتاب دیدهایم و اين ديدگاه شهيدي ديگر است كه در وصيت نامهاش آورده است: «من آگاهانه و داوطلبانه اين راه را رفتم چون مي دانم كه اين راه، راه پيامبران الهي و ائمه معصومين است، قرآن چراغ راهنماي اين راه و امام زمان (عج) فرمانده آن است. من در راهي گام نهادم كه سالار شهيدان حسين بن علي (ع) و هفتاد و دو تن از يارانش در صحراي كربلا به شهادت رسيده و حضرت علي (ع) شير خدا، پيشواي شيعيان جهان در محراب عبادت به شهادت رسيد.» نتيجه شهدا با آگاهي از مقام والاي شهادت كه بر گرفته از آيات قرآن و احاديث است و با آگاهي و علم به اين كه شهيد در نزد خداوند بالاترين مقام را دارد و براي هميشه زنده و ازمقربين حق تعالي است. به فرمان رهبري- كه اسوه و الگوي همهی فضیلتهاست واطاعت از او واجب است- با ايماني راسخ براي دفاع از اسلام و احياي دين خداوند و پاس داري از حريم آن به سوي جبههها شتافتند. آنان میدانستند كه پاسداري از وطن وظيفه ملي و ديني است. لذا، با تفكر بسيجي كه ايثار و اخلاص و شجاعت از ویژگیهای آن است هم چون عاشورائيان، براي احقاق حق و پاسداري از دين با عشق و علاقه به سوي جبههها شتافتند و سرانجام به فيض شهادت نائل آمدند.
منابع و مآخذ -قرآن مجيد، ترجمهی الهي قمشهای -مجموعه مقالات دفاع مقدس، بنياد نشر دفاع مقدس -قيام امام حسين (ع) سيد جعفر شهيدي، چاپ ونشر فرهنگ اسلامي سال 1381 -ابعاد جنگ در فرهنگ اسلام، احمد خاتمي، انتشارات امير كبير، سال 1372 -درسهایی از نظام دفاعي اسلام، مركز آموزش ارتش جمهوري اسلامي ايران، نشر فرهنگ اسلامي سال 1362 -صحیفهی نور، رهنمودهاي امام خميني، انتشارات اداره فرهنگ وارشاد اسلامي -شهيدان راه فضيلت، شيخ عبد الحسين اميني نجفي، انتشارات روزبه 1358 -یادنامهی شهيد محراب آيت اله مدني، بنياد فرهنگي مدني، سال 1381 -آسمان سبز، سلمان هراتي، نشر حوزهی هنري سازمان تبليغات سال 1364 -وصيت نامه شهدا در آرشيو بنيادشهيد انقلاب اسلامي منتشر نشده -حسين وارث آدم، علي شريعتي، انتشارات پگاه تهران 1374 -حماسهی حسيني، مرتضي مطهري، انتشارات صدرا، تهران 1366 -جهاد و شهادت، سيد محمود طالقاني، مجموعه سخنراني -بحار الانوار، محمد باقر مجلسي، تهران، المكتبه الاسلاميه 1399 ﻫ. ق -فرهنگ معين، محمد معين، انتشارات اميركبير، تهران 1354 -وسايل الشيعه، حرعاملي، نشر مؤسسه آل البيت قم، 14.9 ﻫ. ق -آشنايي با بسيج، محمد حسين عصمتي پور، معاونت آموزشي نمسا، تهران 1385 [1]. قرآن، سوره آل عمران آيه 169 [2]. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوارج 100 ص 10 [3]. صحيح مسلم، ج 3 ص 1496 [4]. مطهري، مرتضي، حماسهی حسيني، ص 39 [5]. معين، محمد، فرهنگ فارسي معين ج 2 ص 2100-2095 [6]. مطهري، مرتضي، قيام وانقلاب مهدي ص 116 [7]. مطهري، مرتضي، قيام وانقلاب مهدي ص 83 [8]. شريعتي، علي، حسين وارث آدم، ص 157 [9]. شريعتي، علي، حسين وارث آدم، ص 190 [10]. آيت الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 21 ص 40 [11]. لسان العرب به نقل از دانش نامهی بهاءالدين خرمشاهي [12]. فخر الدين طرلجي، مجمع البحر، ج الثاني ص 553 [13]. صحيفه نور ج 9 ص 49 [14]. قرآن، سورهی الحديد، آیهی 19 [15]. قرآن، سورهی الزمر، آیهی 69 [16]. قرآن، سورهی آل عمران، آیهی 163 [17]. وسايل، جلد 11 ص 10 [18]. وسايل، جلد 11 ص 25 [19]. بحار الانوار، ج 100 ص 8 [20]. سيره ابن هاشم، ج 3 ص 128 [21]. شرح ابن ابي الحديد، ج 10 ص 66 خطبه 181 [22]. شرح ابن ابي الحديد، ج 8 ص 300 [23]. شرح ابن ابي الحديد، ج 6 ص 99 [24]. بحار الانوار، ج 6 ص 128 [25]. قسمتي از وصيت نامهی شهيد محمد اقبالي [26]. وصيت نامهی شهيد حبيب الله باغبان زاده [27]. وصيت نامهی شهيد احسان باقري [28]. وصيت نامهی شهيد ما شا الله باقري [29]. وصيت نامهی شهيد احسان ابراهيمي [30]. قرآن، سورهی الاسرا، آیهی 72 [31]. سرمد كاشاني، ديوان ص 34 [32]. وصيت نامهی شهيد غلام محمد ابراهيمي [33]. وصيت نامهی شهيد جعفر اصغري [34]. وصيت نامهی شهيد اصالت [35]. وصيت نامهی شهيد حسين امامي كاشاني [36]. وصيت نامهی شهيد محمد احسن زاده [37]. وصيت نامهی شهيد صفر علي آذريون [38]. وصيت نامهی شهيد اصغر اقدسي [39]. وصيت نامهی شهيد حسين ابوالفضلي [40]. حافظ، ديوان ص 2 [41]. وصيت نامهی شهيدعلي رضا آبياري [42]. مجموعهی مقالات دفاع مقدس ص 271 [43]. وصيت نامهی شهيد علي اماميان [44]. وصيت نامهی شهيد محمد اقبالي [45]. وصيت نامهی شهيد مرتضي بالاور [46]. وصيت نامهی شهيد حميد ابوالحسني [47]. وصيت نامهی شهيد احسان ابراهيمي [48]. وصيت نامهی شهيد صفر علي احسن زاده [49]. شاهنامهی فردوسي، ج 12 ابيات 96- 94 [50]. كليات ميرزاده عشقي، ص 194 [51]. كليات نسيم شمال، ص 329 [52]. وصيت نامهی شهيد احمد بخشيان [53]. وصيت نامهی شهيد رضا اُبايي [54]. عارف قزويني، ديوان ص 75 [55]. هراتي، سلمان، آسمان سبز ص 9 [56]. صحیفهی نور، ج 5 ص 231 [57]. برهان قاطع [58]. فرهنگ آنندراج [59]. فرهنگ جهانگيري [60]. ديوان اسدي طوسي، ص 73 [61]. فرهنگ معين، ص 538 [62]. سوزني سمرقندي، ديوان، ص 116 [63]. رهنمودهاي امام، صحيفه نور، ج 19 ص 139 [64]. صحیفهی نور، ج 21، ص 194 [65]. سخنراني آيت الله خامنه اي، 5/9/76 [66]. مرندي، مهدي، بسيج درانديشه ي امام خامنه اي، ص 31 [67]. فرهنگ بسيج در كلام رهبري، ص 12 [68]. آيت الله خامنه اي، سخنراني در تاريخ 5/9/76 [69]. وصيت نامهی شهيد علي اربابي [70]. وصت نامهی شهيد علي آبياري [71]. وصت نامهی شهيد علي آبياري [72]. قرآن، سورهی رعد آيه 11 [73]. به روايت انجيل [74]. وصيت نامهی شهيد عباس اصيليان [75]. وصيت نامهی شهيد حبيب الله آصفي [76]. وصيت نامهی شهيد احسان اديب [77]. وصيت نامهی شهيد محمد رضا اسماعيلي [78]. مجموعه شعر جنگ، ص 166 [79]. وصيت نامهی شهيد علي اسلامي منبع :سایت یاد وخاطره شهدا به نقل از پایگاه ایثار موضوعات مرتبط: فرهنگ ایثار و شهادت، مقالات و مطالب فرهنگ ایثار و شهادت
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::. |
درباره وبگاه
![]() آرشيو مطالب
آخرين مطالب
|