موضوعات
دوستان
|
نوشته شده به دست جامانده از قافله
جهان در آستانة بعثت حضرت رسول اكرم (صلّي الله عليه و آله ) در انحطاط و بحران شگفت انگيزي قرار داشت. جهالت، غارتگري، ظلم و ستم، تضييع حقوق ضعيفان و محرومان، فساد و بي بند و باري، تبعيض و ناعدالتي، نگراني و دلهره، دوري از اخلاق و انسانيت، تمام جوامع بشري را در آن روزگار فرا گرفته بود. در اين ميان منطقة جزيرة العرب و به ويژه شهر مكه از منظر فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي، پايينترين و بدترين وضع را تحمل ميكرد. خضوع اعراب جاهل در مقابل چوبهاي خشكي كه به صورت بت درست شده بود و اهالي مكه در مقابل آن اجسام بيجان قربانيها كرده و استمداد ميطلبيدند، هر انسان فهميده و عاقلي را به تعجب و تأسف وا ميداشت. زنان نه تنها از حقوق اساسي خود محروم بودند، بلكه همانند كالاي بيجان خريد و فروش ميشدند و... . خداوند متعال در آيات وحياني خويش به برخي از ناهنجاريها و آداب غير انساني و جاهلانة آن روز اشاره كرده و ميفرمايد: ?قُلْ تَعالَوْ اَتْلُ ما حَرّمَ رَبُّكُم عَلَيْكُمْ اَلاّ تُشْرِكوا بِهِ شَيْئاً وَبِالْوالِدَيْنِ إحْساناً وَلاتَقْتُلوا أوْلادَكُمْ مِنْ إمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإيّاهُمْ وَلاتَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَما بَطَنَ وَلاتَقْتُلوا النَّفْسَ الَّتي حَرَّمَ اللهُ إلاَ بِالْحَقِّ ذلِكُمْ وَصّيكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلونَ?[1]؛ «بگو: بياييد آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده است [برايتان] بخوانم: اينكه چيزي را شريك خدا قرا ندهيد و به پدر و مادر نيكي كنيد. فرزندانتان را از ترس فقر نكشيد. ما شما و آنها را روزي ميدهيم. و به كارهاي زشت نزديك نشويد چه آشكار و چه پنهان. و انساني را كه خداوند محترم شمرده به قتل نرسانيد مگر به حق [و از روي قانون الهي]. اين چيزي است كه خداوند شما را به آن سفارش كرده، شايد درك كنيد.» ?وَلاتَقْرَبوا مالَ الْيَتيمِ إلاّ بِالَّتي هِيَ أحْسَنُ حَتّي يَبْلُغَ أشُدَّهُ وَأوْفوا الْكَيْلَ وَالْميزانَ بِالقِسْطِ، لانُكَلِّفُ نَفْساً إلاّ وُسْعَها وَإذا قُلْتُمْ فَاعْدِلوا وَلَوْ كانَ ذا قُربي وَبِعَهْدِ اللهِ أوْفوا ذلِكُمْ وَصّيكُمْ بِهِ لَعَلّكُمْ تَذَكَّرونَ?[2]؛ «و به مال يتيم جز به بهترين صورت [و براي خدمت به او] نزديك نشويد تا به حد رشد خود برسد، و حق پيمانه و وزن را به عدل و دادگري رعايت كنيد. ما هيچ كس را به بيش از توانائي و قدرتش وادار نميكنيم. هنگامي كه [در مقام داوري يا شهادت] سخني ميگوئيد، عدالت را مد نظر قرار دهيد حتي اگر در مورد نزديكان شما باشد، و به پيمانهاي خداوند وفادار باشيد. اينها مواردي است كه خداوند شما را به آن سفارش ميكند، تا شايد پند گيريد.» خداوند متعال در اين آيات از رسمهاي باطل و غير اخلاقي دوران جاهليت خبر داده و به موضوعات غير انساني رايج، از جمله شرك و بتپرستي، آزار پدر و مادر، كشتن فرزندان، ارتكاب اعمال زشت و فساد انگيز، كشتن افراد بيگناه، تجاوز به اموال يتيمان، بيعدالتي در توزيع اموال و امكانات عمومي، پايمال كردن حقوق ديگران، عهد شكني و ناديده انگاشتن پيمانها و قوانين اجتماعي ميپردازد و در عين حال راهكارها و دستورات سازندهاي در اين زمينه به مسلمانان ارائه ميكند. ناگفته پيداست كه برخي از علل و انگيزههاي بعثت پيامران الهي نيز در اين آيات مطرح شده است كه عدالت اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و امنيتي از جملة آنهاست. در روايتي از اوضاع نابسامان عربستان در آستانة بعثت نبوي ـ صلّي الله عليه و آله ـ آمده است: روزي قيس بن عاصم به نزد حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ آمده و عرضه داشته: يا رسول الله! من در ايام جاهليت هشت دختر خود را زنده به گور كردهام، حالا چه كنم؟ پيامبرـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: در مقابل هر دختر يك برده آزاد كن![3] در روايت ديگري آمده است: هنگامي كه قيس يكي از موارد زنده به گور كردن دخترانش را در حضور رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ شرح داد، رسول مهربان الهي در حالي كه از شدت تأثر حلقههاي اشك بر گونههاي مباركش ميلغزيد، از سنگ دلي و قساوت آن مرد جاهل تعجب كرده و به يارانش فرمود: «إنَّ هذهِ لَقَسْوَةٌ وَمَنْ لايَرْحَمْ لايُرْحَمْ؛ اين [عمل] سنگدلي است و هر كس رحم نداشته باشد، مشمول رحمت [الهي] نخواهد بود». بنابراين جهان در آستانه بعثت، غرق در انواع خرافات، افكار و انديشههاي جاهلانه بود و شايد در آن روزگاران در هيچ جاي عالم خرافه پرستي و بيبند و باري و رواج مفاسد اجتماعي مثل منطقة جزيره العرب نبود. مردم آن عصر بدون آنكه خود متوجه باشند، نياز شديدي به امور معنوي، اخلاقي و انساني داشتند ودر آتش ناعدالتي، نابرابري و تضييع حقوق انساني ميسوختند. در اين فرصت برخي از علل و عوامل بعثت انبياء را _ كه در رأس آن بعثت رسول گرامي اسلام قرار دارد _ مرور كرده و به موارد اهم آن اشاره ميكنيم: 1 . انقلاب ارزشها بعد از بعثت رسول گرامي اسلام، اصول و ارزشهاي جاري در جامعه كه عليه مصالح دنيا و آخرت مردم بود، به ارزشهاي انساني و الهي تبديل شد. خرافه پرستي به حقيقتيابي، جنگ و خونريزي و ناعدالتي به قسط و عدل و مساوات بدل گرديد و انسانهاي در ظاهر پايين درجه، به افرادي مورد اعتماد و داراي منزلت اجتماعي والائي تبديل شدند. تمام قوانين و ملاكهاي ظاهري و مادي جاي خود را به معيارهاي ارزشمند و متعالي داد. آري بعثت پيامبرـ صلّي الله عليه و آله ـ ارزشهاي ضد انساني را دگرگون كرد و تمام رسمهاي ايام جاهليت، به قوانين عادلانة اسلامي تبديل شدند. رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ بيشترين تلاش خود را در تحول افكار عمومي متمركز كرده و براي از ميان بردن باورهاي خرافاتي و ناپسند، از هيچ كوششي فروگذار نميكرد. آن رهبر فرزانه اسلامي حتي به كارگزاران خويش تأكيد مينمود كه در تبديل و تغيير روشهاي غلط و رسوم جاهلانه نهايت تلاش خود را به عمل آورند. هنگامي كه معاذ بن جبل را به سوي يمن ميفرستاد به او فرمود: «اي معاذ! آثار جاهليت و رسوم باطل را بميران و سنتهاي متعالي اسلامي را در ميان مردم ترويج كن!». آن گرامي، حتي در آخرين فرازهاي پيام حج خود، به انقلاب ارزشها و حركت به سوي زيبائيها و كمالات تأكيد ورزيد و فرمود: «ألا كُلُّ شَيءٍ مِنْ أمْرِ الْجاهِليّةِ تَحْتَ قَدَمي موضوعٌ[4]؛ بدانيد تمام باورها و رسمهاي ايام جاهليت را زير پاي خود نهاده و باطل اعلام ميكنم.» امير مؤمنان علي ـ عليه السلام ـ در توضيح فلسفه بعثت پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ بر اين نكته تأكيد كرده و آن را به عنوان انقلاب ارزشها مطرح ميكند و ميفرمايد: «ألا وَإنّ بَليَّتَكُمْ قَدْ عادَتْ كَهَيئَتِها يَوْمَ بَعَثَ اللهُ نَبيَّهُ ـ صلّي الله عليه و آله ـ وَالَّذي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَلَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَلَتُساطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتّي يَعُودَ أسْفَلُكُمْ أعْلاكُمْ وَأعْلاكُمْ أسْفَلَكُمْ؛ آگاه باشيد تيره روزيها و فتنههاي شما همانند عصر قبل از بعثت پيامبرـ صلّي الله عليه و آله ـ بار ديگر روي آورده است. سوگند به خدائي كه پيامبرـ صلّي الله عليه و آله ـ را به حق مبعوث كرد، سخت آزمايش خواهيد شد و چون دانههائي كه در غربال ريزند يا غذائي كه درديگ گذارند، زير و رو خواهيد شد تا اينكه پائين شما به بالا، و بالاي شما به پائين بيايد».[5] يعني دقيقاً همانند عصر بعثت دگرگون و منقلب خواهيد شد، و بار ديگر انقلاب ارزشها رخ خواهد نمود. امام ـ عليه السلام ـ به جايگزين شدن افراد طبقه پائين به جاي بالا نشينها و تبديل شدن ارزشهاي ظاهري مادي به ارزشهاي انقلابي و معنوي اشاره كرده و ميفرمايد، چون به جاهليت قبل از بعثت پسرفت داشتهايد، دقيقاً بايد همان حادثه رخ نمايد و حق به محور خود برگردد. 2. تزكيه و پرورش روح از مهمترين علل بعثت انبياء، تهذيب نفوس و تربيت انسانهاي مستعد است. پيامبران الهي كوشش ميكنند نيروهاي دروني انسانها را از قوه به فعليت رسانده و براي رسيدن به قلّه سعادت و كمال، آنان را همراهي و ياري نمايند. آنان براي ارتباط افراد با مبدأ هستي زمينه سازي كرده و مقدمات تعالي آنان را فراهم ميآورند. قرآن كريم در سورة آل عمران با اشاره به اين نكته ميفرمايد: ?لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَليَ المُؤْمِنينَ إذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسولاً مِنْ أنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَيُزَكّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُم الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَإنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ?؛[6] «خداوند متعال بر مؤمنان منت نهاد هنگامي كه در ميان آنها پيامبري از جنس خودشان برانگيخت كه آيات او را بر آنها بخواند و آنها را پاك كند و كتاب و حكمت بياموزد، گرچه قبل از بعثت در گمراهي آشكاري بودند». رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز با تلاوت آيات كلام وحي، روح و جسم آنان را صيقل داده و با زدودن زنگارهاي جهل و خرافات و خودپرستي، براي پذيرش حق و گام نهادن در راه كمال ياريشان مينمود. 3. رساندن به مقام عبوديت طبق آموزههاي قرآني، هدف از آفرينش انسان چيزي جز پرستش خداي يگانه نيست و تمام نعمتهاي الهي و اشيائي كه در اين عالم آفريده شده و در اختيار انسان قرار گرفته، همه براي طي مسير عبوديت است. عبوديت كامل آن است كه انسان جز به آفريدگار مطلق جهان و كمال مطلق نينديشد و همة افكار و اعمال خود را به اين امر معطوف دارد. خداوند در قرآن ميفرمايد: ?وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالانْسَ إلاّ لِيَعْبُدونَ?[7]؛ «جن و انس را نيافريدم جز اينكه مرا عبادت كنند.» يكي ديگر از علل بعثت انبياء، دستگيري افراد بشر در راه رسيدن به مقام عبوديت است. رهبران الهي با تلاشها و آموزههاي خود انسانها را به كانال عبوديت هدايت كرده و از اين رهگذر آنان را به قرب الهي ميرسانند. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ از آغازين لحظات بعثت شعار معروف خود را در اين زمينه پيوسته تكرار ميكرد كه: «قُولُوا لا إلهَ إلاّ اللهُ تُفْلِحُوا»[8] و به مخاطبان خود اين پيام را ميرساند كه رستگاري تنها و تنها در گرو بندگي خداي يگانه و نفي خدايان ديگر و بت پرستان است. 4. تحكيم وحدت انسانها ريسمان محكم نبوت تنها وسيلهاي است كه انسانها را در زير لواي وحدت و برادري فراهم ميآورد؛ انسانهايي كه از تفرقه و تشتت و نزاع و اختلافها به تنگ آمده و به دنبال راهكاري مورد اعتماد براي حل معضلات زندگي خود ميگردند. آتش خانمان سوز اختلاف، نيروهاي عظيم بشري و سرمايههاي فراوان آنان را به باد داده و زيباترين محيطهاي زندگي را به جهنمي سوزان بدل ميكند. اگر انسانها به سخنان پيام آوران وحي توجه كرده و زير عَلَم توحيد گرد آيند، مطمئناً از تفرقه و تشتت در امان بوده و در ساية كلمة توحيد به توحيد كلمه نيز دست خواهند يافت. در سورة بقره آمده است: ?كانَ النّاسُ أُمَةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللهُ النَّبيّينَ مُبَشّرينَ وَمُنْذِرينَ وَأنْزَلَ مَعَهُمْ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ فيما اخْتَلَفوا فيهِ?[9]؛ «مردم [در آغاز امت واحدي بودند [سپس بنابر عللي در ميان آنان اختلاف پديد آمد]، پس خداوند نيز پيامبراني را برانگيخت تا مردم را بشارت دهند وانذار كنند و به همراه آنان كتاب [آسماني] فرستاد تا در ميان مردم در مورد آنچه در آن اختلاف كرده بودند داوري كند.» طبق اين آيه يكي از اهداف مهم بعثت انبياء، پايان بخشيدن به اختلافات مردم است كه از روي جهل و غفلت و ناآگاهي و پيروي هواي نفس و برتري جويي صورت ميگيرد. 5. واسطة فيض الهي براي آدميان خاكي كه هنوز گام در مرحلهاي بالاتر نگذاشتهاند، ارتباط با آفريدگار هستي كه در منتها درجة اقتدار و كمال است امري سهل و آسان نيست. براي رسيدن به آن مقام بينهايت و اوج گرفتن در آسمان عرفان و معنويت، نياز به واسطة فيض و وسائل نيرومندتري است. قرآن كريم نيز به اين نكته اشاره كرده و فرمود: ?وَابْتَغُوا إلَيْهِ الْوَسيلَة?[10]؛ «براي تقرب به درگاه الهي وسيلهاي بجوييد.» انجام دستورات رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميتواند بهترين وسيله براي ارتباط با خداوند متعال باشد. امام رضا ـ عليه السلام ـ در گفتاري حكيمانه ميفرمايد: «از آنجايي كه در آفرينش مردمان و نيروهاي نهفته در درون آنان، آنچه كه مصالحشان را كامل كند وجود نداشت، و آفريدگار جهان، برتر از آن بود كه [به چشم ظاهر] ديده شود و ضعف و ناتواني آنان در ادراك ظاهري او بود، چارهاي جز اين نبود كه فرستادهاي معصوم ميان او و آدميان واسطة فيض باشد و امر و نهي الهي را به ايشان برساند[11]؛ «لَمّا لَمْ يَكُنْ في خَلْقِهِمْ وَقُواهُم ما يُكْمِلوا لِمَصالِحِهِمْ وَكانَ الصّانِعُ مُتَعالِياً عَنْ أنْ يُري وَكانَ ضَعْفُهُمْ وَعَجْزُهُمْ عَنْ إدْراكِهِ ظاهِراً لَمْ يَكُنْ بُدٌّ مِنْ رَسولٍ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُمْ مَعْصومٍ يُؤَدّي إلَيْهِمْ أمْرَهُ وَنَهْيَهُ». 6. احياي پيمان فراموش شده پيامبران الهي بر خود لازم ميدانند تا انسانها را به پيمان فطري كه فراموششان شده است يادآور شوند، همان ميثاق ديرين كه در ميان تمام موجودات فقط انسان آن را تقبل و تعهد كرده است، اما بر اثر مرور زمان و وسوسههاي شيطان آن را به بوتة فراموشي سپرده است. امير مؤمنان علي عليه السلام ـ ميفرمايد: «واصْطَفي سُبْحانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أنْبياءَ أخَذَ عَلَي الْوَحْيِ ميثاقَهُمْ وَعَلي تَبْليغِ الرِّسالَةِ أمانَتَهُمْ لَمّا بَدَّلَ أكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللهِ إلَيْهِمْ فَجَهَلوُا حَقَّهُ واتَّخَذُوا الاَنْدادَ مَعَهُ وَاجْتالَهُم الشَّياطينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَاقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبادَتِهِ فَبَعَثَ فيهِمْ رُسُلَهُ وَواتَرَ إلَيْهِمْ أنْبياءَهُ لِيَسْتَأدُوهُمْ ميثاقَ فِطْرَتِهِ وَيُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ[12]؛ [خداوند سبحان] از ميان فرزندان آدم، پيامبراني را برگزيد و از آنان بر وحي پيمان گرفت و بر تبليغ رسالت امانت آنان را، آنگاه كه اكثر مردم عهد و پيمان الهي را تبديل كرده و حق خدا را نشناختند و در مقابل خداوند خدايان دروغين و بتهاي بيارزش را پرستيدند و شياطين آنان را از معرفت خدا باز داشته و از عبادت او جدا كردند. [در آن حال] خداوند پي در پي پيامبراني را مبعوث نمود تا آنان را بر پيمان فطرت خويش وادار كنند و نعمتهاي فراموش شده او را به يادشان آرند.» پيامبران الهي در كنار معارف و برنامههاي حياتبخش خود پيوسته به آدميان ميآموزند كه در مورد اصول دين و باورهاي مهم اعتقادي به فطرت و خرد خود رجوع كنند. قرآن كريم انبياء الهي را به عنوان «مذكّر» معرفي ميكند. آنان تلاش ميكنند انسانها را به پيمان الهي و وفاي به آن سوق دهند تا به نداي عقل و فطرت خويش پاسخ مثبت داده باشند. قرآن كريم نيز در مورد پيمان فراموش شدة الهي به فرزندان آدم ميفرمايد:?ألَمْ أعْهَدْ إ ِلَيْكُمْ يا بني آدَمْ أنْ لاتَعْبُدوا الشَّيْطانَ إنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبين?؛ «اي فرزندان آدم! مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را نپرستيد، همانا كه او دشمن آشكار شماست.» 7. ترويج فضائل اخلاقي ترويج فضائل اخلاقي و صفات متعالي انساني، از ديگر علل وانگيزههاي بعثت انبياء الهي است. اگر مروري اجمالي به آموزههاي وحياني پيامبرـ صلّي الله عليه و آله ـ داشته باشيم متوجه خواهيم شد كه گفتارها و رفتارهاي آن گرامي مملو از سفارشهاي اخلاقي و تربيتي است. اساساً هر گونه خوبي، زيبايي و كمالي كه زيبنده و شايستة انسانها است، در تعاليم انبياء الهي به روشني ديده ميشود. در حديث معروفي از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميخوانيم كه آن حضرت فرمود: «إنّما بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكارِمَ الاَخْلاقِ[13]؛ من براي تكميل و توسعة زيباييهاي اخلاقي مبعوث شدهام.» رسول خدا خود داراي كاملترين صفات اخلاقي بود و عادات پسنديده و آداب برجستة انساني در وجود آن گرامي موج ميزد. 8. ايجاد و توسعة عدالت اجتماعي انسانها فطرتاً طالب عدالتند و سالمترين جوامع، آنهايي است كه عدالت در تمام ابعاد خود در ميان آن جوامع حاكم گردد. قرآن كريم در آيات متعددي از عدالت خواهي پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ سخن گفته و آن را يكي از اهداف بعثت ميشمارد. در سورة اعراف از اهتمام ويژة آن گرامي به اجراي عدالت خبر داده و ميفرمايد: ?قُلْ أمَرَ رَبّي بِالْقِسْط?؛[14] بگو: پروردگارم مرا به عدالت فرمان داده است». عدالت طلبي در تمام زواياي زندگي پيامبرـ صلّي الله عليه و آله ـ جلوهگر بود و گسترة آن، گفتار، رفتار، روابط عمومي، معاملات، حتي محيط خانواده و دوستان و نزديكانش را نيز شامل ميشد. امام صادق ـ عليه السلام ـ فرموده است: «كانَ رَسُولُ اللهِ يُقَسِّمُ لَحَظاتَهُ بَيْنَ أصْحابِهِ فَيَنْظُرُ إلي ذا وَيَنْظُرُ إلي ذا بِالسَّويَّة[15]؛ رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ نگاه خود را در ميان يارانش به طور مساوي تقسيم ميكرد، گاهي به اين و گاهي به آن ديگري به طور مساوي نگاه ميکرد.» آن گرامي به مهمترين فلسفة بعثت انبياء كه ايجاد قسط و عدل است به طور كامل معني و مفهوم ميبخشيد كه خداوند فرمود: ?لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَأنْزَلْنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ ليَقومَ النّاسُ بِالقِسْطِ?؛[16] «ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنها كتاب و ميزان نازل كرديم، تامردم به عدالت قيام كنند.» پی نوشت ها : [1] . انعام / 151. [2]. انعام / 152. [3]. تفسير قرطبي، محمد بن احمد انصاري، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1405، ج19، ص233. [4]. سيرة ابن هشام، ابو محمد عبد الملك بن هشام حميري، دار القلم، بيروت، ج4، ص250. [5]. نهج البلاغه، ترجمة محمد دشتي، نشر ائمه، قم، 1379، ش، خطبه16. [6]. آل عمران/ 164. [7]. ذاريات / 56. [8]. بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسي، نشر الوفا، بيروت، 1404، ج18، ص202. [9]. بقره / 213. [10]. مائده / 35. [11]. بحار الانوار، ج11، ص40. [12]. نهج البلاغه، خطبه 1. [13]. مستدرك الوسائل، محدث نوري، مؤسسه آل البيت، 1408، قم، ج11، ص187. [14]. اعراف / 29. [15]. بحار الانوار، ج16، ص260. [16]. حديد / 25. منبع : تیبان
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::. |
درباره وبگاه
![]() آرشيو مطالب
آخرين مطالب
|